قلب دفتر

به کلبه تنهایی من خوش آمدید

قلب دفتر

به کلبه تنهایی من خوش آمدید

تو را دیدم

 

 

رو به رو را نگاه کردم،  

میان جماعت تو را دیدم ! 

میان سنبله‌ها، 

زیر تک درختی تو را دیدم ! 

در انتهای هر سفر، 

در عمق هر عذاب، 

در انتهای هر خنده،  

سر برآورده از آتش (و) آب … 

تابستان (و) زمستان، تو را دیدم !

در خانه، 

در رویا، 

در آغوشم تو را دیدم !

نظرات 3 + ارسال نظر
میلاد سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:35 ق.ظ http://kolbe-milad.persianblog.ir

سلام مهسا جان... ببخشید دیر اومدم.... شرمندتم بخدا.... راجب تبادل لینک موافقم... منو با اسم کلبه دل(میلاد) لینک کن و بگو با چه اسمی لینکت کنم....
راستی کجای من شبیه هندی هاست بی انصاف؟؟؟

پیمان سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ق.ظ http://peyman1372.blogsky.com

آبجی مهسا خیلی به حضورت احتیاج دارم......بدو بیا

ali یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:27 ب.ظ http://tolooo.blogsky.com

گاه از صخره ای بلند / رها شده گاه از چهارپایه ای لرزان / دست و پا زنان فرقی نمی کند خواب های من همیشه با سقوط / می پرند انگار این بهای تمام لبخندهای بی دلیل من است که از ناله ی فنرهای خشک بپرم مدادم را بتراشم و بی خیال تمام واژه های دهخدا که با نگاهت قافیه نمی شوند و بی خیال عروض که وزنی برای آغوشت نخواهد داشت برای آغاز این نبرد غزلی سپید کنم... هرچند این اشتباهی است که تکلیف تمام جنگ های جهانی را خط میزند. اشتباه همیشه هم بد نیست. گاه اشتباه نمکی است با طعم عسل که خدا به چشمهایت زده گاه اشتباه لشگری است که در زمستان روسیه شاعر می شوند. ولی گاهی اشتباه همین شعر است. شمعی خاموش اسکیموهای سرگردان را به فتح چنددرصد از قلبت دلگرم می‌کند؟ آغوش باز کن این شعر برای چشم توست گاهی نبردها فقط انتحاری اند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد