وقتی که خانه نیستم کلید را دم پله اول زیر همان گلدان سفالی همیشگی گذاشته ام
رویایت اگر آمد پشت در نمی ماند
رو به رو را نگاه کردم،
میان جماعت تو را دیدم !
میان سنبلهها،
زیر تک درختی تو را دیدم !
در انتهای هر سفر،
در عمق هر عذاب،
در انتهای هر خنده،
سر برآورده از آتش (و) آب …
تابستان (و) زمستان، تو را دیدم !
در خانه،
در رویا،
در آغوشم تو را دیدم !
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند
پرهایش سفید می ماند،
ولی قلبش سیاه میشود.
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است
مثل کبریت کشیدن در باد
دیدنت دشوار است
من ساده که
خلاف جهت آب شنا کردن را
مثل یک معجزه باور دارم
می کشم آخرین دانه کبریتم را
در ره باد
به امیدت
هر چه بادا باد!!!!
—————————————————————————————-
اگه یه روز رفتی و دیگه بر نگشتی بهت قول نمیدم
منتظرت بمونم اما ازت میخوام هر موقع بر گشتی یه شاخه گل روی قبرم بزاری
آنقدر زیبا دوستت داشتم که باورت نمی شد !!!!
آنقدر که در بهت و ناباوری گفتی ...
همه چیز را فراموش کن !
حال آنقدر زیبا و ساده...
همه چیز را فراموش کرده ام.....
که باورت نمیشود
باز باران !
نه نگوییم با ترانه
می سرایم بی ترانه
جور دیگر
باز باران ،
بی ترانه دانه دانه
میخورد بر روح و جسمم
بی ترانه
در هوای بی پرنده
در کنارت می سرایم
عشق من تو
عمر و هستی
دین و مستی
هر چه دارم مال تو
باز باران،
با صدای گرم احساس
با نفس های ستاره
با نگاهش
با صدایش
داد میزد
چشم مستش
من دویدم
من پریدم
روح سردم
گرم میشد
دست سردم
لمس میشد
تا به اعماق نگاهش
با نوشته با کلامش
میبرد با خود مرا
در کرانها، آسمان ها
در پس ابر
دوستش دارم همیشه
خالصانه .
اگه برم اگه برم رنگه گریه با صدامه
اگه نرم اگه نرم روز مرگ خنده هامه
نمیتونم رها کنم خودم از این اسیری
کجا برم کجا برم زنجیر غمت به پامه
به من بگو بگو به من
دیروز برات چی بودم عروس حجله بسته
امروز برات چی هستم عروسک شکسته
دستای تو دیگه دستای یه مهربون نیست
حرفهای تو دیگه حرفهای یه همزبون نیست
وای چه میدونی چه دردیه
توی کاسه ی سیاه و مات چشم عروسک
وای نمیدونی چه حرفیه
رو لبای غمزده بی خشم عروسک
نیمی از من مال تو نیم دیگر هم مال تو تمام قلب و احساسام وقف تو
به خدا دگر چیزی ندارم همان هم مال تو جان ناچیزم فدای موی تو
مادرم ای عصاره ایمان ای چکیده ایثار ای خود عشق عاشق بودن و عاشق ماندن را
به
من هم بیاموز
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم
یک بار از دیار
یک بار از یاد
یک بار از دل
و یک بار از دست